دهمین انتخاب رئیس جمهور، از زوایای متعددی قابل بررسی و کانون توجه است. از تعداد نامزدهای احتمالی دو طیفه مهم اصول گرایان و اصلاح طلبان گرفته تا وضعیت و جایگاه آنها در بین مردم.
از اصول گرایان شروع می کنیم. در انتخابات قبلی، سعی وافری در اتحاد خود کردند و تا حدودی هم موفق بودند، البته این موفقیت را نباید مدیون تشکیلات منسجم، مدیریت راهبردی و افرادی نخبه دانست، بلکه بیشتر زائیده موقعیت و وضعیت آشفته و اسفناک گروههای مخالف بود. دلیل بنده هم عملکرد خود رئیس جمهور فعلی و اظهار نظرهای نه چندان موافق حامیان جدی وی است. مدیریت معروف به «هیأتی»، به وضوح در ستاد انتخاباتی آقای احمدی نژاد پیدا بود. همان مدل مدیریتی که ایشان در آن بزرگ شده بود و خود را مدیون آن می دانست و در ادامه راه هم، بدان وفادار ماند.
در این دوره با مخالفت های که از سوی برخی از طرفداران پیشین ریاست جمهوری شده، و کاندیداهای احتمالی مانند دکتر قالیباف، دکتر ولایتی، حجت الاسلام و المسلمین پور محمدی و ... قطعاً از آن طیف طرفداران کاسته خواهد شد . مگر این که باز هم مردم ما، به این مدیریت فله ایی و هیأتی اعتماد کنند و دل در گرو آن نهند که آش همان خواهد بود و کاسه همان.
البته نباید بخشی از عملکرد موفق دولت خدمتگزار را فراموش کرد. سیاست خارجی فعال، رسیدگی به مناطق محروم، دوندگی و خستگی ناپذیری رئیس جمهور و هیأت محترم دولت در حل مشکلات، تأکید بر شعارهای انقلاب اسلامی، ساده زیستی برخی از مسئولین ، همه و همه، دست به دست هم می دهند که ما به ایشان با دیدی بازتر و دقیق تر نگاه کنیم و وی را از هم اکنون به عنوان یک بازنده نیانگاریم.
اما از اردوگاه اصلاح طلبان، خبرهای ضد و نقیضی می رسد. این گروه پس از 4 سال هنوز نتوانسته تشکیلات منسجم و بسیار قوی خود را در انتخابات دوم خرداد 1376 بازیابی کند. به نظر بنده چند عامل باعث آن انسجام شد که هم اکنون از آنها خبری نیست و بعید می دانم دیگر در تاریخ این مملکت این اتفاق تکرار شود.
و اما کاندیدا شدن آقای خاتمی هم جای بحث بسیار زیادی دارد. نمی دانم ایشان موقعیت فعلی را چگونه تحلیل کرده اند که این قدر، قرص و محکم اعلام حضور می کنند، ولی این چند نکته را به خوبی درک می کنم که :
1. خاتمی دیگر مثل گذشته فردی ناشناس برای مردم نیست. زیرا مردم ما عادت به آزمودن چهره های جدید دارند و هم? آرزوهای بزرگ و تا حدودی دست نیافتنی خود را در وی حستجو می کنند. این بار ایشان بخشی از آراء خود را به این دلیل از دست خواهد داد.
2. عملکرد اطرافیان آقای خاتمی، و نه خود ایشان، آنقدر سئوال برانگیز و تند و بی محابا بوده است که هیچگاه از خاطره افراد بیرون نمی رود. (جالب این که ایشان هرگز از این گروه تبری نجسته اند)
3. از آن طیف حامی، از اساتید دانشگاه گرفته تا هنرمندان طراز اول این مرز و بوم، دیگر خبری نیست.
4. شعارهای دهان پر کن و جذاب رو به پایان است. شاید بخواهند از شعار بازسازی خرابکاری های دولت نهم استفاده کنند که آن هم به تمیزی و برندگی شعار آزادی و رفاه و امنیت نخواهد بود.
5. بزرگترین چالش آقای خاتمی، طرفداران سینه چاک قبلی ایشان اند که هم اکنون با اظهار نظرهای مخالف و یا دو پهلو در به انزوا کشیدن و شکست ایشان نقش اساسی ایفا می کنند. افرادی که شکست خورده کامل سیاسی هستند و برای بلند کردن سر خود، بین رجل سیاسی، و بالا آمدن دوباره، به هر دری می زنند و به هر بداخلاقی متوسل می شوند.
6. از نقش آقای کروبی در حمایت از ایشان در دو دوره ریاست ایشان نباید به سادگی گذشت. کسی که از هم اکنون خود را رقیب جدی در طیف همسان می داند.
باز هم قضاوت در مورد انتخابات دهم، زود است. باید منتظر واکنش شورای نگهبان، سخنان رهبر معظم انقلاب، همگرایی گروه های اصلاح طلب و از همه مهمتر نحو? حضور اصول گرایان در این رویداد سرنوشت ساز و مهم نشست.